loading...

پایگاه علمی و فرهنگی وآموزشی بیداری اندیشه

کارشناسی ارشد

آخرین ارسال های انجمن
بیداری اندیشه بازدید : 988 1394/06/26 نظرات (0)

دکتر فاضلی جامعه شناس:
نوزادی که امروز در غرب به دنیا میاید از همان روز اول با سرمایه عظیمی از قدرت و نفوذ پا به جهان میگذارد؛ زبان مادری او زبان بین المللی یا یکی از زبانهای "اول" دنیاست، رنگ پوست و مو و چ شم او معیارهای "زیبایی" را تشکیل میدهند، پشت سر او ارتشهایی مجهز به صدها یا هزاران کلاهک هسته ای و آخرین نکنولوژی جنگ افزاری تاریخ بشریت قرار دارند، واحد پول او مبنای همه معملات تجاری جهان است، پاسپورت او مجوز ورود به تمام کشورهاست، چهره های هنری و فرهنگی او اسطوره ها و "سوپر استار" های همه ملت های جهان اند و بزرگترین دستگاههای رسانه ای و تبلیغاتی جهان مدام "برتری" و تفوق او بر سایر مردم جهان را یادآوری میکنند.

نوزادی که امروز در شرق به دنیا میاید با یک برچسب "تروریست"، "عقب مانده"، "غیرمتمدن" یا "جهان سومی" پا به جهان میگذارد. پدر و مادرش اسمی برایش انتخاب میکنند که تلفظ آن برای غربی ها آسان باشد. از کودکی به کلاس "زبان" میرود چون گویا تا زمانی که انگلیسی یا فرانسه صحبت نکند "زبان" نمیداند، حتی اگر زبان مادریش زبان هزاران شاعر صاحب دیوان مانند حافظ و سعدی و مولانا باشد. او تمام دوران نوجوانی و جوانی اش را در حیرت و حسرت زندگی در غرب بسر میبرد و سالها میکوشد تا با کسب مدرک و تخصص و سرمایه "پرونده مهاجرتش" را تکمیل کند و امتیاز مهاجرتش به حد مطلوب مورد تایید سفارت خانه های خارجی برسد تا شاید در میان سالی زندگی اش به نقطه آغاز روز تولد یک نوزاد غربی برسد.

با این همه، در زندگی هر انسان شرقی "لحظه" ای وجود دارد که اگر آن را دریابد چنان انرژی ای آزاد میشود که میتواند با آن جهان را تکان دهد. آن لحظه همان لحظه ایست که "کاسیوس کلی" - نوه برده سیاه پوست آفریقایی در آمریکا - بعد از پیروزیش در یک مسابقه بوکس جلوی دوربین خبرنگار ورزشی آمریکایی فریاد میزند "من زیبا هستم! من زیبا هستم!"، خبرنگار حیرت زده با خنده ای مضطربانه و لحنی تمسخرآمیز میگوید " صبر کن. آنقدرا هم زیبا نیستی!" و در آن لحظه کاسیوس کلی که ناگهان به زیبایی خودش پی برده "محمدعلی" میشود و تکرار میکند "من زیبا هستم، من سلطان جهان هستم! من جهان را تکان دادم!" و بعدجهان را تکان میدهد.

یا همان لحظه ایست که وقتی گاندی - وکیل جوان هندی الاصل تحصیل کرده لندن - را در سفرش به آفریقای جنوبی به خاطر "رنگین پوست" بودن از قطار پیاده میکنند، او در حالی که ادامه مسیرش را با پای پیاده میرود "ماهاتما" (روح بزرگ) میشود و در ذهنش کل امپراطوری بریتانیا را از هندوستان پیاده میکند.

 

یا همان لحظه ای که نلسون ماندلا متوجه میشود که انقدر قدرتمند است که میتواند 27 سال عمر خودش را در زندان و 40 سال آپارتاید علیه ملتش را در یک لحظه تاریخ ساز ببخشد اما "فراموش نکند" ، یا آن لحظه ای که روزا پارک، مارتین لوترکینگ، محمد مصدق و..."لحظه خودباوری" را درمیافتند.

«لحظه خودباوری» قدرت هسته ای واقعی یک ملت است که به اتکای آن میتواند به صاحبان هزاران "کلاهک" هسته ای بگوید "هرگز من را تهدید نکن".

بیداری اندیشه بازدید : 784 1394/01/10 نظرات (2)

۱- مطالب را برای خود جالب و جذاب کنید

 


یک بحث کاملاً جدی و منطقی انگیزه لازم را به شما نمی‌دهد و شما بعد از مدت کوتاهی دلسرد شده و مطالعه کردن را رها می‌کنید، و تجربه نیز ثابت کرده که انگیزه‌هایی مثل رفتن به دانشگاه خوب و یا ساختن آینده‌ای رویایی نیز انگیزش لازم را برای شخص فراهم نمی‌کند، حال سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چگونه مطالبی  که قرار است بیاموزیم را برای خود جذاب و لذت‌بخش کنیم تا از خواندن و فراگیری آن‌ها خسته نشویم؟

بایستی همیشه به کار خود به هر طریق ممکن عشق بورزیم و زیبایی‌ها و کاربردهای آن را در زندگی خود مشاهده کنیم، مثلاً اگر شیمی و یا فیزیک و یا دروسی از این قبیل می‌خوانید با انجام دادن آزمایشی کاربرد آن مطالب را ببینید و یا اگر دروس نظری مثل ریاضی را می‌خوانید با اثبات کردن فرمول‌ها به یادگیری و جذاب کردن مطالب به خود کمک کنید و یا وقتی که به تفریح می‌روید به گوشه و کنار توجه کنید و به دنبال کاربرد مطالب خوانده‌شده بگردید.

بقیه در ادامه مطلب

بیداری اندیشه بازدید : 680 1393/12/02 نظرات (0)

حتما تا حالا برات پیش اومده چیزی رو از ته دلت و با تمام وجودت بخوای! آرزویی که ذره ذره ی وجودت نیاز به داشتنش رو فریاد میزنه! همون آرزویی که دلت براش می تپه! به امید رسیدن بهش نفس میکشی وتو رویاهات همیشه دنبالشی...

قشنگ ترین رویای تو...رویای سوگلی تو...بالاترین دلیلت واسه زنده موندن!

واسه تلاش کردن! حسی که تو رو به ادامه دعوت میکنه و بهت انرژی میده! چیزی که واسه خواستنش تردید نداری!

طوری میخوایش که نرسیدن بهش برات درده ...رنجه...عذابه...! ورسیدن بهش برات بالا ترین شوق و اشتیاقی که میتونی تصور کنی!

واسه رسیدن به همون رویای شیرینی که نمیتونی فراموشش کنی.. .نمیتونی جاشو با هیچ چیز عوض کنی...اون چیزه مقدس و عزیزی که قلب وروح وجسم و تمام وجودت خواهش رسیدن به اون خواسته است...

باید تلاش کنی!!! چطور یادت رفته؟؟ خواستن نتونستن رو نمی پذیره... اشتیاق رسیدن به آرزوی قلبی نتونستن و نشدن رو نمیفهمه ...

خواستن فقط یه معنی داره و اونم تونستنه! اگه فقط بخوای و باور کنی که بهش میرسی کل قانونمندی های کاینات همسو با تو میشه!خواستن به تو نیرو وانرژی ای میده که تمام درهای بسته رو روت باز میکنه و تو رو با تلاشی تجهیز میکنه که با قدرتی عظیم فقط روی یک نقطه متمرکز شده وبی شک تو رو به کامیابی میرسونه...مهم فقظ ایمان اعتقادت به خواستته، خواستن رؤیایی که فکر رسیدن بهش عشق و تقلا و تلاش رو توی تو زنده و صد برابر میکنه! همونی که تو رو مشتاق تلاش میکنه.

هیچ قدرتی تاب ایستادن در مقابل خواسته ی قلبی تورو نداره...اگه عشقت به آرزو هدفت در اون حد متعالی و بالای خودشه، اگه آرزوی رسیدن به خواستت اونطور تورو بی تاب و بی قرار میکنه که شب و روز بهش فکر میکنی، از همین امروز تورو میبینم که به خواستت رسیدی، اگه هم بهش نرسی مقصر فقط خودتی! ا گه واقعا میخوایش باید هم پای بهاش براش خرج کنی وسختی و رنجش رو برای رسیدن به گنجش به جون بخری... یادت باشه هیچ قدرتی جز خودت نمی تونه مانع رسیدن به خواستت بشه! تنها فاصله ی تو با بزرگ ترین رؤیاها و عزیزترین آرزو هات،فقط خواست و اراده ی خودته! چون خواسته ی قلبی توبه پشتوانه ی بیشترین تلاشت، عامل شکوهمند ترین تغییرات مثبت زندگیته . . .



موفق تر از هميشه باشيد
دكتر رجالي

تعداد صفحات : 21

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر به دنبال کدام مطالب هستید?